با توجه به صحبت های چارلز هاسکینسون، بنیانگذار کاردانو و یکی از بنیانگذاران اتریوم در بستر آنلاین، بر آن شدیم تا مطالب بیان شده توسط ایشان با موضوع پیشرفتها و چالشهای بلاکچین را به صورت مقاله درآورده و با شما به اشتراک بگذاریم.
نسل اول کریپتوکارنسی (1st Gen)، بیت کوین است.
مشکلی که بیت کوین قصد حل کردنش را داشت، این بود که آیا واقعا میتوان پول غیرمتمرکز به وجود آورد؟ آیا میتوان توکنی به وجود آورد که در بلاکچین غیرمتمرکز در چرخش باشد و توسط مردم در سراسر جهان نگهداری شود و در عین حال قابل معامله باشد؟
بهطور مثال، شخص a قصد دارد به شخص b یک ارزش را بدون دخالت شخص سوم و یا مؤسسه قابل اعتماد واسطی انتقال دهد.
این هدف، ریشه خیلی قدیمی دارد که از سال 1980 شروع شد؛ ولی بیت کوین اولین پروژهای بود که توانست این هدف را محقق کند و در این راستا موفقیت بزرگی را به دست آورد. بعد از گذشت چند سال، بیت کوین نهتنها هزاران کاربر کسب کرد، بلکه کمکم ارزش واقعی پیدا کرد و از کمتر از یک cent، به صدها و هزاران دلار رسید.
در کل میتوان cryptocurrency را در سه topic کلی تعریف کرد:
- مقیاسپذیری (scalability)
- غیرمتمرکز بودن (decentralization)
- امنیت (security)
حال اگر فرض کنیم شخص a و شخص b قصد انجام تراکنشی فراتر از انتقال پول را داشته باشند و تراکنش آنها شرایط و موقعیت خاصی داشته باشد، اینجاست که مشکلات جدیدی به وجود میآیند؛ مثلاً اگر شخص a به شخص b بگوید من پول را برای تو انتقال میدهم به شرایط ارائه خدمات خاص، در اینجا قرارداد یا (contract) مطرح میشود. تکنولوژی نسل ۱ برای تحقق این قراردادها مناسب نبود و بهناچار تکنولوژی نسل ۲ به وجود آمد.
در سال ۲۰۱۴ ویتالیک بوترین، چارلز هاسکینسون و… تکنولوژی نسل ۲ را راهاندازی کردند که اتریوم نام گرفت. اتریوم زبان قابل برنامهنویسی را وارد بلاکچین کرد که به قراردادهای هوشمند اجازه شخصیسازی تراکنشها با شرایط دلخواه بسته به نیاز موجود را میداد.
در نتیجه، اتریوم، جامعه توسعهدهندگان بزرگی را فراهم کرد، اما متأسفانه دقیقاً مثل بیت کوین، اتریوم هم نواقصی داشت که منجر به وجود آمدن تکنولوژی نسل سوم بلاکچین شد.
اتریوم برای توسعهدهندگان تجربه خوبی نبود، قابلیت مقیاسپذیری پایینی داشت و در نهایت، هزینه تراکنشها بالا رفت و سرعت شبکه کاهش یافت. اتریوم از لحاظ حاکمیتی (governance) دچار نقصهای زیادی بود؛ هر زمانی که شبکه به تصمیمگیری نیاز داشت و طبیعتاً مخالفتهایی بود، بهجای اینکه راهحلی تبیین شود، اکثر مواقع این تصمیمگیریها منجر به خلق ارزهای جدیدی مثل اتریوم کلاسیک یا بیت کوین کش و … میشد. در واقع، به اصطلاح میتوان گفت از لحاظ sustainability ضعف بزرگی داشت.
همیشه سؤالاتی مطرح است از قبیل:
بعد از اینکه پروژه راهاندازی شد و شروع به فعالیت کرد، چه کسی منابع مالی پروژه را تأمین میکند؟ و یا چه تغییراتی برای شبکه نیاز است؟ چه کسی تصمیمگیری میکند؟
تمامی این سؤالات مربوط به مبحث sustainability میباشد که نسل سوم برای حل این مشکلات وارد عمل شده است.
در کل، نسل سوم بلاکچین در سه topic کلی خلاصه میشود:
- مقیاسپذیری (scalability)
- قابلیت همکاری با شبکهها (Interoperability)
- تأمین پایداری (sustainability)
که هر شبکه نسل سوم، درصدد حل تمامی این موارد با درسهایی که از نسلهای قبلی گرفته است، میباشد. در ادامه، هریک را به تفضیل بررسی خواهیم کرد.
مقیاسپذیری در بلاکچین(scalability)
مقیاسپذیری از دید کریپتوکارنسی سه بخش دارد:
- تعداد تراکنش در ثانیه (tps)
- مقیاس شبکه (Network Scaling)
- مقیاس اطلاعات (Data Scaling)
هرچه تعداد تراکنش بالاتر باشد، به شبکه بزرگتری نیاز داریم و در نتیجه اطلاعات بیشتری در شبکه انباشت میشود و در نهایت بلاکچینها رشد کرده و نیاز به تأمین سرعت و امنیت شبکه دارند.
قابلیت همکاری با شبکهها در بلاکچین (Interoperability)
این مفهوم به این معناست که یک توکن قرار نیست به تنهایی کل شبکه را اداره کند و یک کریپتوکارنسی ایدئال باید بتواند بقیه ارزها را مشاهده کند و بفهمد.
بهطور مثال، اتریوم و بیت کوین و شبکه بانکی را در نظر بگیرید؛ هریک شبکه مخصوص و قوانین تجاری خاص خود را دارند و خیلی سخت خواهد بود که اتریوم و بیت کوین زبان یکدیگر را متوجه شوند.
مشکل اینجاست که اگر زبان استاندارد و یا راهحل منطقی برای ارتباط بین این سیستمها نباشد، ارزشها به تکههای زیادی تقسیم خواهند شد که برای سیستم واحد موردنظر دنیای بلاکچین، نقص بزرگی است. در نتیجه، هابهایی لازم است تا ارزش را بین هریک از این سیستمها جابهجا کند.
در بعضی موارد، این هابها را به اسم صرافیها میشناسیم؛ ولی هابهای متفاوتی نظیر اوراکلها و… وجود دارند و هابهای جدیدی که در حال ایجاد شدن هستند. یکی از قابلیتهایی که تکنولوژی نسل ۳ به آن میپردازد، قابلیت انتقال بین کراسچینها و سایدچینها است. همکاری بین چینها نیازمند سیستم دقیقی است که اعتبار تراکنشهای انجام داده شده را بررسی کند و تشخیص دهد که تراکنشی قانونی است یا خیر و یا یک تراکنش چند بار استفاده نشود.
تأمین پایداری در بلاکچین (sustainability)
در این مبحث، دو سؤال کلی مطرح میشود:
1- هزینهها را چگونه پرداخت کنیم؟
کریپتوکارنسیها کمپانی نیستند؛ علیرغم شباهتهایی که وجود دارد، در نهایت، کریپتوکارنسیها یک ساختار غیرمتمرکز میباشند که بیشتر شبیه نقشهراه و یک پروتکل هستند. زمانی که صحبت از پروتکل اپن سورس (open source) میشود، هدف اصلی، کمتر کردن هزینههای عملیاتی آن پروژه است. هزینههایی مثل اضافه کردن ابزارهای جدید و آپدیتها.
در درازمدت این سؤال مطرح میشود که با چه سیستمی قرار است هزینههای جاری پروژه تأمین شود؟
در برخی موارد، شرکتهایی متشکل از توسعهدهندهها بهصورت داوطلبانه مسئولیتهایی را قبول میکنند که شاید در کوتاهمدت جوابگو باشد، ولی در نهایت، رشد شبکه باعث میشود که تأثیر توسعهدهندهها کمرنگ شده و نیازهایی به وجود آید که آنها نتوانند پاسخگو باشند؛ زیرا این نوع عملکرد متمرکز بوده و قدرت را در دست شرکتهای خاصی نگه میدارد و پروژه را از هدف غیرمتمرکز بودن، دور میکند.
عرضه و فروش اولیه (ico)ها در ابتدای کار، پول، انرژی و سرمایهزیادی را وارد پروژه میکند که ظرفیت بسیاری ایجاد میشود. چنانچه سیستم حاکمیتی و افرادی توانا مسئول پروژه باشند، میتوانند محصول و پروتکل خوبی ارائه دهند؛ ولی باز هم icoها یک پروسه پیوسته نیستند. درست است که حجم زیادی از پول در ابتدای پروژه در دسترس است، ولی اهمیتی ندارد که این حجم چقدر است، چون در نهایت به اتمام خواهد رسید.
سؤالی که مطرح میشود این است که آیا این امکان وجود دارد ما یک پروژه با خزانه ایجاد کنیم و مانند یک حساب بانکی غیرمتمرکز، هزینههای جاری یک پروتکل را تأمین کند؟
سیستمی که رمزارز dash پیاده کرد این بود که از کارمزدهایی که به ماینرها تعلق میگیرد، درصدی را به خزانه منتقل میکند و زمانی که توسعهدهندهای ایدهای دارد، میتواند یک طرح را به خزانهداری ارائه داده و سپس هولدرهای توکنها میتوانند رأی دهند و اگر تعداد موافقها به حد کافی برسد، توسعهدهنده سرمایه و منابع لازم را برای انجام پروژه به دست میآورد. این رأیگیریها یک پروتکل را به وجود میآورند که در آن، طرحها براساس اولویت انجام شده و باعث بهبود پروژه در گذر زمان میشود، تمامی این پروسه بهصورت غیرمتمرکز و خودکار انجام شود.
2- به کجا باید برویم؟
کریپتوکارنسیها بهصورت پیوسته در حال تغییر هستند و استاتیک نیستند که کد را بنویسیم و کار تمام باشد؛ پروژهها باید قادر باشند که تغییر کنند، همان طور که تکنولوژی تغییر میکند و با ورود ایدههای نو خود را با آنها وفق داده و سودی را عاید شبکه کنند. حال، این تغییرها میتوانند سخت افزاری (Hard Fork) و یا نرم افزاری (Soft fork) باشند.
در نسلهای یک و دو کریپتوکارنسی، روش کارآمدی وجود نداشت که تشخیص دهد چه نوع Forkای مناسب شبکه است، در نهایت، به دلیل اینکه تصمیمگیری با ضعف همراه بود، در اغلب موارد باعث تقسیم بلاکچین میشد مثل بیت کوین و بیت کوینکش و یا اتریوم و اتریوم کلاسیک.
فرض کنیم قانون اساسی کشوری نیاز به تغییر داشته باشد، این تغییر باعث نمیشود که این کشور به دو کشور مستقل تبدیل شود، بلکه با یک نظام رأیگیری مناسب، قوانین بهروز میشوند و همه تبعیت میکنند. مکانیزم اجماع یا Sustainability در نهایت باعث پیشرفت اولویتبندیشده پروژه و سازگاری با اکوسیستم و بهبود پروتکل میشود.
امیدواریم از مطالعه این مقاله که توسط تیم فنی آریومکس تهیه شده است، نهایت بهره را برده باشید.