مقدمه

امروزه سبک‌‌ها و استراتژی‌‌های بسیاری توسط‌‌ معامله‌گران در بازار‌‌های مالی برای خرید و فروش مورد استفاده قرار می‌گیرند؛ الگوهای کلاسیک، الگوهای هارمونیک، امواج الیوت، پرایس اکشن، RTM‌‌ و تمامی ساختار‌‌هایی که در نمودار قیمتی قابل مشاهده هستند، براساس دیدگاه مفهوم‌محور‌ معامله‌گران موفق ابداع شده‌اند.

برای درک بهتر این دیدگاه، بیایید یک آپارتمان را متصور شویم؛ در این سازه با توجه به ابعاد ساختمان و نوع سازه، قطر و تعداد ستون‌‌ها باید مطابق با استانداردهایی مشخص باشد تا ایمنی ساختمان تضمین شود؛ البته طراحی داخلی هر واحد می‌تواند بسته به شخصیت و تمایلات هر فرد، می‌تواند متفاوت باشد.

با توجه به مثال فوق، مفاهیم پایه در بازار، ستون‌های‌‌ معامله‌گری هستند و طراحی داخلی هر واحد مانند ستاپ معاملاتی هر تریدر است که مطابق با شخصیت و روان‌‌ معامله‌گر باید شخصی‌سازی شود. ستاپ معاملاتی، برنامه‌‌ای است که‌‌ معامله‌گر در زمان معاملات به‌صورت دستوری مرحله‌به‌مرحله آن را پیاده‌سازی ‌‌می‌کند.

در این مقاله قصد داریم مروری بر مفاهیم سبک وایکوف داشته باشیم، زیرا وایکوف دیدگاه بسیار خوبی از ساختارها، انباشت‌‌ها و توزیع‌‌ها ارائه داده و بسیاری از سبک‌‌ها را نیز در دل خود جای ‌‌می‌دهد. همچنین با روایت داستان مراحل شکل‌گیری یک موقعیت معاملاتی، دیدگاه مفهوم‌محور در معاملات را شرح خواهیم داد؛ در واقع، درک مفاهیم پایه، مقدمه‌‌ای بر نوشتن استراتژی معاملاتی می‌باشد. تلاش کرده‌ایم تا با اقتباس از کتاب‌‌های معتبر که در دانشگاه‌‌هایی مانند هاروارد تدریس می‌شوند، چکیده‌‌ای مفید در اختیار شما قرار دهیم تا گامی مثبت در جهت تبدیل شدن از تریدر خُرد (retail trader)، به تریدر حرفه‌‌ای برداشته شود.

موقعیت معاملاتی چیست؟

تصور کنید در یک دریاچه قصد ماهی‌گیری دارید؛ عاقلانه نیست که با قایق به وسط آب رفته و فقط نخ قلاب خود را در آب بیندازیم؛ اگر یک ماهی‌گیر حرفه‌‌ای باشید، می‌دانید که باید به محلی بروید که ماهی‌‌ها در آن منطقه احتمال حضورشان بیشتر است، جایی مانند لبه‌‌ها و حوالی درختان غرق‌ شده. به همین ترتیب یک‌‌ معامله‌گر نیز در نواحی‌ای که تراکم بیشتری دارد به دنبال فرصت معاملاتی خواهد بود، جایی که فروشنده‌‌ها یا خریدارها ضعیف شده‌اند و با اندکی فشار، جهت روند می‌تواند برعکس شود.

زمانی که بازیگران اصلی در بازار مانند وال‌ها، بانک‌ها، مؤسسات و… خرید و فروش های خود را انجام می‌دهند، ردپاهایی از خود روی نمودار به‌جای می‌گذارند، با دنبال کردن این ردپاها می‌توان داستانی که در حال روایت شدن است را فهمید. یک تریدر باتجربه ‌‌می‌داند که نیاز نیست تمام حرکات بازار را بفهمد، بلکه باید نشانه‌‌ها و ردپاهای بازیگران اصلی را دنبال کرده و ساختارها را تشخیص دهد و با مشاهده تأیید‌‌های خود، آماده ترید احتمالی پیش رو شود.

در بازارهای مالی زمانی که صحبت از تحلیل تکنیکال می‌شود، نظرهای‌‌ معامله‌گران می‌تواند بسیار متفاوت باشد، زیرا سبک‌‌ها و روش‌‌های بسیاری وجود دارد؛ البته این بدان معنا نیست که یک سبک خوب و سبک دیگری بد است، همه سبک‌‌ها اگر به‌صورت کامل فرا گرفته شوند و با توجه به روحیات و شخصیت‌‌ معامله‌گر شخصی‌سازی شوند، می‌توانند سودده باشند؛ زیرا در صورت استفاده صحیح، سبک‌‌های مختلف نواحی یکسانی را برای ورود به معاملات نشان خواهند داد؛ البته بسته به نوع‌‌ معامله‌گر و تایم‌فریم معاملاتی می‌تواند تفاوت اندکی وجود داشته باشد.

خب! در اینجا یک سؤال مطرح می‌شود؛ پس چرا بسیاری از افرادی که وارد بازار می‌شوند، در نهایت سرمایه خود را از دست می‌دهند و درصد کمی از‌‌ معامله‌گران به موفقیت دست می‌یابند؟

افرادی که جذب بازار‌‌های مالی می‌شوند ممکن است در دوره‌‌ای سودآور باشند که البته با تغییر فاز بازار، اکثراً سود کسب‌شده خود را از دست داده و حتی دچار زیان‌‌های مالی نیز می‌شوند؛ به این افراد در اصطلاح،‌‌ معامله‌گران خرد(retail trader) گفته می‌شود. در بازارهای مالی مسیر اشتباه وجود ندارد و‌‌ معامله‌گر ثابت‌قدم و پرتلاش با هر اشتباهی که مرتکب می‌شود، درسی از بازار کسب کرده و با افزایش علم تکنیکال، علم روان‌شناسی و به‌کارگیری مدیریت سرمایه صحیح، با گذر زمان از‌‌ معامله‌گر خرد به‌‌ معامله‌گر حرفه‌‌ای تبدیل می‌شود.

معامله‌گران خرد چه ویژگی‌‌های مشترکی دارند؟

در مثال ماهی‌گیری که مطرح شد، می‌توانیم به‌راحتی دریابیم که ماهی‌گیر باتجربه علاوه‌بر اینکه نواحی احتمال حضور ماهی‌‌ها را می‌شناسد، باید صبور نیز باشد تا بتواند صید موفقی داشته باشد. حتی بعد از اینکه ماهی طعمه را گرفت باید احساسات خود را کنترل کند و به آرامی ماهی را به سمت خود بکشد، زیرا ممکن است با یک حرکت هیجانی، صید خود را از دست بدهد.

در بازارهای مالی افراد کم‌تجربه با عجله وارد معامله می‌شوند و حتی اگر ورود مناسبی داشته باشند ممکن است زودهنگام از معامله خارج شوند و به سودهایشان اجازه رشد ندهند‌. معامله‌گرانی که صبور هستند منتظر می‌مانند تا تمام شرایط مطابق استانداردهایشان اتفاق بیفتد و مطابق با استراتژی‌ای که در بلندمدت آن را تدوین کرده‌اند عمل کرده و فارغ از احساسات به قوانین خود پایبند می‌مانند.

ویژگی مشترک‌‌ معامله‌گران کم‌تجربه، در واقع همان ذات آدمی است؛ روان انسان‌‌ها با وجود تفاوت‌هایشان، بسیار شبیه به هم است. صبور بودن، کنترل احساسات، هیجانات بازار، ترس و طمع و هورمون‌‌هایی که در بدن ما ترشح می‌شوند مانند دوپامین، سروتونین و… همگی موجب می‌شوند تصمیماتی در‌‌ معامله‌گری اتخاذ کنیم که بازار به آن‌ها واقف است‌. معامله‌گران خرد در واقع نقدینگی هستند (مقاله لیکویید شدن چیست و 3 عامل در حرکت بازار مطالعه شود). شناخت نقدینگی‌‌ها به ما کمک ‌‌می‌کند تا همسو با بازیگران اصلی بازار بتوانیم وارد معامله شویم (صبور باشیم) و در زمان مناسب، سود خود را در جیب قرار دهیم (دچار طمع نشویم).

اکثریت، موجب حرکت در بازار می‌شود. یعنی شعور جمعی با توجه به شرایط اقتصادی و تحلیل‌‌های تکنیکال، با خرید و فروش‌‌های خود مذاکراتی را در نواحی به‌خصوص انجام می‌دهند که با پیروز شدن یک توده، حرکت بعدی به بالا یا پایین رقم می‌خورد. این بدان معنا نیست که تعداد‌‌ معامله‌گران اهمیت داشته باشد، بلکه حجم معاملات گاوها (افرادی که تمایل به بالا بردن قیمت دارند) و یا خرس‌ها (افرادی که تمایل به پایین آوردن قیمت دارند) اهمیت دارد.

معامله‌گر باتجربه ‌‌می‌داند که باید کندل‌‌ها و ساختارها را با دقت دنبال کند و حجم معامله‌شده را بررسی نماید. نزدیک به یک قرن پیش ریچارد وایکوف با مطالعات خود ۳ اصل کلی را براساس منطق‌‌های اقتصادی ارائه کرد و بعد‌‌ها این سبک توسعه یافت و یک تعریف به نام tape reading (خواندن نمودار) شکل گرفت.tape reading در واقع دنبال کردن کندل‌‌ها با استفاده از ولوم هر کندل در ساختارها می‌باشد که به ما تصویری از اتفاق در جریان در نمودار ‌‌می‌دهد که به منزله ردپاهای بازیگران اصلی می‌باشد.
قبل از پرداختن به خواندن نمودار بهتر است که چرخه بازار و ۳ اصل وایکوف را درک کنیم.

چرخه قیمت وایکوف

به گفته وایکوف، بازار را می‌توان از طریق تجزیه‌وتحلیل دقیق عرضه و تقاضا درک کرد. یعنی از مطالعه عملکرد قیمت، حجم و زمان می‌توان به حرکت احتمالی بعدی در نمودار پی برد.

به‌عنوان یک کارگزار، او در موقعیتی بود که می‌توانست فعالیت‌های افراد و گروه‌های بسیار موفقی که بر مسائل خاص تسلط داشتند را مشاهده کند. در نتیجه، او توانست یک شماتیک ایده آل از چگونگی عملکرد بازیگران اصلی براساس مفاهیم منطقی به تصویر بکشد. در تصویر زیر زمانی که انباشت(accumulation) اتفاق می‌افتد، قیمت ابتدا از بالا به پایین آمده و در یک مستطیل آماده‌سازی برای صعود قیمت اتفاق می‌افتد و در نهایت قیمت از مستطیل خارج شده و به بالا می‌رود؛ و بالعکس، زمانی که توزیع (distribution) اتفاق می‌افتد، قیمت از پایین به بالا آماده و در یک مستطیل رنج شده و پس از آماده‌سازی قیمت به پایین بازمی‌گردد.

مفاهیم پایه خرید و فروش در بازار و مروری بر سبک وایکوف (قسمت 1) - آریومکس

منظور از مستطیل، یک ساختار است که قیمت در آن رنج می‌شود و آمادگی برای حرکت بعدی اتفاق می‌افتد. اگر ساختار‌‌ها را به‌صورت افقی در نظر بگیریم، در کل چهار حالت می‌تواند اتفاق بیفتد که در تصویر زیر می‌توانید مشاهده کنید.

مفاهیم پایه خرید و فروش در بازار و مروری بر سبک وایکوف (قسمت 1) - آریومکس

لازم به ذکر است که امکان دارد ساختارها افقی نبوده و مورب باشند که در مفهوم تفاوت چندانی با ساختارهای افقی ندارند. سبک وایکوف شماتیک‌‌های هریک از این حالات فوق را در پنج فاز با جزئیات به تصویر می‌کشد؛ البته هدف ما تفکر الگومحور نبوده و فقط به مفاهیم اصلی این سبک می‌پردازیم. سبک وایکوف در گذر زمان پیشرفت‌‌های بسیاری داشته که البته مفاهیم پایه آن به دلیل اینکه بر منطق بازار بنا شده‌اند، همچنان کارآیی بالایی دارند.

اصول اساسی خرید و فروش در بازار

سه قانون وایکوف (Wyckoff)

  1. قانون عرضه و تقاضا(supply and demand) ، جهت قیمت را تعیین می‌کند. وقتی تقاضا بیشتر از عرضه باشد، قیمت‌‌ها افزایش می‌یابد و وقتی عرضه بیشتر از تقاضا باشد، قیمت‌‌ها کاهش می‌یابد.‌‌ معامله‌گر می‌تواند تعادل بین عرضه و تقاضا را با مقایسه کندل‌‌های قیمت و حجم، تحلیل کند. این قانون در ظاهر بسیار ساده است، اما یادگیری ارزیابی دقیق عرضه و تقاضا بر روی نمودارهای میله‌ای و همچنین درک مفاهیم الگوهای عرضه و تقاضا، نیاز به تمرین قابل‌توجهی دارد.
  2. قانون علت و معلول(cause and effect) به معامله‌گر کمک ‌‌می‌کند تا با سنجش میزان بالقوه روندی که از یک محدوده معاملاتی پدیدار می‌شود، اهداف قیمتی را تعیین کند. “علت” را می‌توان دلایل بالقوه در نمودار برای حرکت پیش رو تعریف کرد و “اثر” میزان حرکت قیمت تحت‌تأثیر علت می‌باشد. به‌عبارتی، تغییر عرضه و تقاضا در بازار، نتیجه و حاصل مجموعه‌ای از اتفاقات است. عملکرد این قانون را می‌توان به‌عنوان نیروی انباشت یا توزیع در یک محدوده معاملاتی و همچنین نحوه عملکرد آن در یک روند یا حرکت بعدی به سمت بالا یا پایین مشاهده کرد. طبق اصول وایکوف، فاز انباشت یا تجمیع (علت)، سرانجام منجر به صعود (معلول) می‌شود. در مقابل، فاز توزیع (علت)، در نهایت منجر به ریزش (معلول) و نزول قیمت می‌شود.
  3. قانون تلاش در مقابل نتیجه(effort versus result) ، نشانه‌‌ای زودهنگام درمورد تغییر احتمالی روند در آینده نزدیک را ارائه می‌دهد. واگرایی بین حجم و قیمت، اغلب نشانه تغییر جهت روند قیمت است. به‌عنوان مثال، هنگامی که پس از یک حرکت قابل‌توجه (یک مومنتوم)، چندین کندل با حجم بالا (تلاش بزرگ) اما با دامنه باریک (کندل دوجی) وجود داشته باشد، ممکن است روند حرکتی در آینده نزدیک معکوس شود. یعنی با وجود تلاش بسیار، حرکت اندکی اتفاق افتاده است، پس قیمت نمی‌تواند به حرکت خود در جهت روند ادامه دهد.

سخن پایانی

این مقاله در چندین سری منتشر خواهد شد و در حد توان سعی کرده‌ایم تا عمق مفاهیم را با ساده‌ترین بیان به شما انتقال دهیم؛ با این وجود، اگر‌‌ معامله‌گر باتجربه‌‌ای هستید و به زبان لاتین تسلط دارید، می‌توانید کتاب‌های زیر را مطالعه کنید تا شبکه عصبی‌‌ معامله‌گری خود را با مفاهیم اصولی رشد دهید.

Trades About to Happen
نویسنده: David H. Weis
The Wyckoff Methodology in Depth وWyckoff 2
نویسنده: Rubén Villahermosa Chaves

در قسمت بعدی در رابطه با نحوه خواندن نمودار(tape reading) ، شکل‌گیری شبکه عصبی یک‌‌ معامله‌گر و نگرش صحیح به ساختارها بحث خواهیم کرد.


منبع: