بسیاری از افراد در سطح جامعه با توجه به تورم افسارگسیخته، در پی کسب درآمد دلاری هستند و جذب بازارهای مالی و ترید شدهاند و بسیاری نیز با توجه به علاقهای که دارند، در این بازارها مشغول به فعالیت هستند. برای تمامی افرادی که وارد دنیای معاملهگری و ترید میشوند، این سؤال مطرح میگردد که چه استراتژی و چه سبک معاملات خوب و مناسبی میتواند برایشان پولساز باشد و باعث رشد حساب آنها شود؟
اغلب معاملهگران در ابتدای راه با اندیکاتورها آشنا میشوند و در چارت با مشاهدة خروجی اندیکاتورها، مدتی جذب آن شده و سپس به این نتیجه میرسند که اندیکاتور بهتنهایی کافی نیست و سراغ فیبوناچیها میروند و آنها را به استراتژی خود اضافه میکنند؛ و به همین ترتیب الگوهای کلاسیک، الگوهای هارمونیک، امواج الیوت، اسمارت مانی، مباحث ICT و ترید ساختارمحور را فرا میگیرند. برخی نیز اطلاعات فاندامنتال و آنچین را برای معاملات خود لحاظ میکنند و در دنیایی از اطلاعات غرق میشوند.
در این مطلب قصد داریم به این موضوع بپردازیم که چه نوع استراتژی معاملاتیای میتواند سوددهترین سبک باشد. قبل از در نظر گرفتن آنچه برای موفقیت در معاملات لازم است، بیایید با آنچه مهم نیست شروع کنیم! زیرا آنچه بسیاری از معاملهگران تازهکار معتقدند برای موفقیت در ترید ضروری است، در واقع یک اشتباه است.
بسیاری از معاملهگران بر این باورند که موفقیت در ترید، و رسیدن به سبک معاملات خوب را به معنای یافتن یک فرمول یا سیستم مخفی است که حرکت قیمت را توضیح داده و بازار را پیشبینی کند؛ و اگر آنها بتوانند این راهحل را برای رفتار قیمت در بازار کشف کنند، موفقیتشان تضمین میشود!
این ایده که موفقیت در ترید با یافتن یک سبک خاص گرهخورده است، اشتباه است. در بازار هیچ رازی وجود ندارد و متدولوژی واحدی نمیتوان برای آن تعریف کرد. در مجموعه کتابهای جادوگران بازار، نویسنده با تریدرهای حرفهای در سطح جهانی مصاحبه کرده و تجربیات معاملهگران موفق را به خوانندگان انتقال داده است. مهمترین نکته ترید را با مقایسه فلسفهها و رویکردهای معاملاتی دو تن از معاملهگران موفق با نامهای جیم راجرز و مارتی شوارتز بررسی خواهیم کرد.
سبک معاملات و دیدگاه جیم راجرز
جیم راجرز یک معاملهگر فوقالعاده موفق است؛ هرچند که به دلیل ماهیت بلندمدت موقعیتهایش در بازار، اصرار دارد که بهجای عنوان معاملهگر، خود را سرمایهگذار بداند. در سال 1973، او با جورج سوروس برای راهاندازی صندوق کوانتوم، یکی از موفقترین صندوقهای تأمینی تمام دوران، شریک شد. راجرز در سال 1980 کوانتوم را ترک کرد زیرا موفقیت شرکت منجر به گسترش و به دنبال آن، ایجاد مسئولیتهای مدیریتی ناخواسته شده بود. راجرز فقط میخواست بر تحقیقات بازار و سرمایهگذاری تمرکز کند، بنابراین، برای مدیریت پولش، خود را «بازنشسته» کرد.
راجرز در تصور و پیشبینی کردن روندهای بلندمدت بازار، بسیار ماهر است. وقتی در سال 1988 با او مصاحبه شد، قیمت طلا به مدت هشت سال در حال کاهش بود، اما راجرز مطمئن بود که بازار نزولی برای یک دهه دیگر ادامه خواهد داشت.
او گفت: «ژنرالها همیشه در آخرین جنگ، خواهند جنگید.» در نتیجه، مدیران پورتفولیو، همیشه در آخرین بازار صعودی سرمایهگذاری میکنند. این ایده که طلا همیشه ذخیره ارزشمند بزرگی بوده است، پوچ میباشد. مواقعی در تاریخ وجود داشته که طلا قدرت خرید خود را ازدستداده است؛ گاهی برای چندین دهه.
راجرز کاملاً درست میگفت؛ زیرا طلا تا ۱۱ سال دیگر به کاهش خود ادامه داد. بازار دیگری که او در مورد آن نظر خاصی داشت، بازار سهام ژاپن بود. در آن زمان، سهام ژاپن در میانه بازار گاوی انفجاری بود. بااینحال، راجرز پیشبینی کرده بود که حرکتی عظیم در جهت مخالف صورت خواهد گرفت.
«من تضمین میکنم که بازار سهام ژاپن با یک فروپاشی بزرگ روبهرو خواهد شد و احتمالاً ظرف یکیدو سال آینده،ارزش سهام ژاپن 80 تا 90 درصد کاهش خواهد یافت.»
جیم راجرز
این پیشبینی مضحک به نظر میرسید، اما کاملاً درست بود. کمی بیش از یک سال پس از این گفتوگو، بازار سهام ژاپن به اوج خود رسید و سپس روند نزولیاش را آغاز کرد که در نهایت، باعث شد شاخص سهام ژاپن در 14 سال آینده حدود 80 درصد از ارزش خود را از دست بدهد.
واضح است که جیم راجرز، مردی است که نقطهنظراتش ارزش توجه کردن را دارند. راجرز یک تحلیلگر بنیادی است. از او سؤال شد که نظرش درمورد خواندن نمودار چیست؟ پاسخ او کمی عجیب بود و نگرش تمسخرآمیز او را نسبت به تحلیل تکنیکال نشان میداد.
«من تابهحال تکنسین ثروتمندی ندیدهام؛ البته بهاستثنای تکنسینهایی که خدمات فنی خود را میفروشند و پول زیادی به دست میآورند!»
جیم راجرز
«من از آنها استفاده میکنم تا ببینم چه خبر است؛ آن اصطلاحی که قبلاً استفاده کردید چه بود؟ برعکس شدن روند؟ من حتی نمیدانم معکوس شدن روند چیست!»
سپس از راجرز سؤال شد که آیا تابهحال از نمودار استفاده کرده است یا خیر، او گفت:
«من از آنها استفاده میکنم تا ببینم چه خبر است؛ آن اصطلاحی که قبلاً استفاده کردید چه بود؟ برعکس شدن روند؟ من حتی نمیدانم معکوس شدن روند چیست!»
وقتی مصاحبهگر خواست این اصطلاح را توضیح دهد، او حرفش را قطع کرد و گفت:
«لطفاً درموردش چیزی به من نگو، ممکن است ذهنم را بههم بریزد. من درمورد آن اصطلاحات چیزی نمیدانم و نمیخواهم بدانم.»
دیدگاه راجرز نسبت به تحلیل تکنیکال کاملاً شفاف بود؛ با این وجود، راجرز در سالهای طولانی، تریدر کاملاً موفقی بود.
سبک معاملات و دیدگاه مارتی شوارتز
اکنون بیایید یک معاملهگر فوقالعاده موفق دیگر، مارتی شوارتز را در نظر بگیریم که از نظر رویکرد تحلیلی، در انتهای دیگر طیف قرار دارد. وقتی با شوارتز مصاحبه شد، او یک حساب 40 هزار دلاری را به بیش از 20 میلیون دلار رسانده بود درحالیکه هرگز حسابش کاهش بیش از 3 درصدی را تجربه نکره بود. شوارتز به این نکته اشاره کرد که بدترین ماه معاملاتی او (ضررهای 3 درصد و 2 درصد)، ماههایی بودند که فرزندانش به دنیا آمدند و بهطور اجتنابناپذیری حواسش پرت شد.
او در این مدت در 10 مسابقه ترید عمومی شرکت کرده بود. 9 مورد از این مسابقات چهارماهه بودند که در آنها، او بهطور متوسط 210 درصد بازده داشت! او در مسابقه یکساله خود، ۷۸۱ درصد بازدهی کسب کرد. واضح است که شوارتز معاملهگر دیگری است که باید نظر او را در اجراز سبک معاملات
بسیار جدی گرفت. او درمورد اثربخشی تحلیل فاندامنتال در مقابل تحلیل تکنیکال چه میگوید؟ او تقریباً یک دهه تحلیلگر اوراق بهادار بود تا اینکه با استفاده از تحلیل تکنیکال، به یک معاملهگر تماموقت تبدیل شد. وقتی از شوارتز پرسیده شد که آیا او از تحلیل فاندامنتال کاملاً خارج شده و به تحلیل تکنیکال روی آورده است، شوارتز پاسخ داد: «بله، قطعاً. من همیشه به افرادی که میگویند هرگز یک تریدر تکنیکالیست ثروتمند را ندیدهاند، میخندم! من این تحلیل را دوست دارم و این پاسخ، یک حرف متکبرانه و بیمعنی است. من به مدت نه سال از اصول تحلیل فاندامنتال استفاده کردم و بهعنوان یک تکنسین، ثروتمند شدم.»
یافتن دو دیدگاه متفاوت یا قویتر درمورد اینکه چه چیزی برای معامله در بازارها مؤثر است و چه چیزی کارساز نیست، دشوار است. راجرز تصمیمات تجاری خود را صرفاً براساس تحلیل بنیادی قرار داده است و تحلیل تکنیکال را در سطح پایینی میبیند، درحالیکه شوارتز بهطور مداوم با استفاده از تحلیل بنیادی ضرر میکند، اما با استفاده از تحلیل تکنیکال به عملکرد باورنکردنیای دست یافته است. هردو شخص بهطرز شگفتانگیزی موفق شدهاند و هردو، به روشهای یکدیگر با تحقیر کامل و حتی بدبینی مینگرند.
میلیونها راه برای کسب درآمد در بازار وجود دارد که متأسفانه یافتن همة آنها بسیار دشوار است؛ اما راههای زیادی برای موفقیت وجود دارد. برخی از معاملهگران مانند راجرز، تنها با استفاده از تحلیل بنیادی موفق میشوند؛ افرادی دیگر مانند شوارتز، تنها با استفاده از تحلیل تکنیکال موفق میشوند و برخی دیگر از ترکیب این دو استفاده میکنند. برخی از تریدرها در تایمفریم بالا، روزها و هفتهها موقعیت معاملاتی خود را حفظ میکنند و برخی در تایمفریم پایین در چند دقیقه معاملة خود را میبندند. موفقیت در بازار، به یافتن روشی است که برای شما مناسب است و این مسیر برای هر فردی متفاوت خواهد بود.
هیچ رازی در بازار برای کشف وجود ندارد و هیچ روش واحدی هم برای معامله در بازارها وجود ندارد. یک استراتژی معاملاتی، فارغ از نوع و سبک آن، زمانی میتواند سودده باشد که بر پایه شخصیت و کاراکتر تریدر به وجود آمده و شخصیسازی شده باشد. البته علم و دانش در معامله گری و تفکر مفهوممحور در بازار بسیار مهم است و میتواند در ساخت پلن معاملاتی برای تبدیل شدن به یک تریدر سودده، اهمیت بسیاری داشته باشد.
برای سود ده بودن یک سبک معاملاتی، شرط اول شناخت عمیق یک معامله گر از سایکولوژی شخصی است و در وحله ی دوم پیاده سازی اصولی یک سبک معاملات مطابق با شخصیت و ساختار ذهنی خودش میباشد زیرا که وقتی یک معامله گر در بازار قصد معامله را دارد باید بتواند تمام اصول و تدابیر خود را رعایت کند.
هر شخصی برای دستیابی به آرامش درون و صلح با خود ابتدا باید خود را به خوبی بشناسد و ابعاد مختلف روحیات و احساسات خود را فرا گیرد ، در برخی از مشاغل ممکن است موارد مربوط به سایکولوژی اولویت نداشته باشند منتها در دنیای معامله گری این موضوع اهمیت بسزایی دارد و صلح درون لازمه ی تبدیل شدن به یک معامله گر موفق می باشد. در مطالب آینده، تفکر ساختارمحور و مفهوممحور را در کنار مفاهیمی مانند دیسیپلین و روتین تریدر، ژورنالنویسی و دوری از معاملات شهودی و… را مورد بحث قرار خواهیم داد؛ با ما همراه باشید.